| 18 ارديبهشت 1389 - 18:16 | |
|
شيوا مقانلو :خيلي اوقات در ميان داستانهاي نويسندگان شهرستاني به داستانهاي جذاب يا فكورانهاي برميخوريم كه شايد در مقايسه با برخي كتابهاي جنجالي نويسندگان ساكن تهران، جاي حرف و نقد بيشتري داشته باشند. اما پيشاپيش پيدا است كه دوري از مركز و قرار گرفتن در حاشيه – چه مرز جغرافيايي و چه مرز فرهنگي - ميتواند فرصتهاي بعضي از اين نويسندهها را بسوزاند. دور بودن از مركز، حكم شمشيري دو لب دارد: هم ميتواند نويسنده را از جنجالهاي بيخود و حواشي لوس حاكم بر برخي فضاهاي ادبي تهران دور كند تا او صرفا روي نوشتن متمركز باشد و هم ميتواند نويسنده را از تعامل لازم با جريانها و افراد ثانوي دور كند و تا مدتي فقط در يك فضاي بسته شخصي بچرخاند. بنابراين چاپ مجموعه داستان يك خانم نويسنده جنوبي فينفسه امر مغتنمي است، به ويژه آنكه خود داستانها نيز ارزش خواندن و تامل داشته باشند. «بازمانده» از 10 داستان كوتاه تشكيل شده كه بوي جنوب در همهشان حس ميشود. هيچ يك از قصهها حجم چنداني ندارند و زبان پالوده و منضبطي بر اكثر آنها حاكم است. گاهي يك روايت منفرد از دو يا چند ديدگاه، يا چند راوي، به بيان آمده تا توازني در جهان فرضي داستان ايجاد كند. به علاوه، جهانبيني زنانه يا زننگري در كل كتاب به چشم ميخورد كه سعي ميكند ضمن رعايت انصاف، جهان پيرامونش را از نگاه راوي يا كاراكتر مونثاش تحليل كند: زني كه تنها مانده، عاشق بوده، مادر شده، فداكاري كرده، دچار روزمرهگي است، داغ ديده و دوباره شروع كرده است. «بازمانده» اين نويد را ميدهد كه آخرين اثر نويسندهاش نباشد.روزنامه فرهیختگان
|
+ نوشته شده در ساعت توسط لحظه هایی از زندگی مریم دلباری
|