هو...
گاه (او)جمله وگه جمله در(او )می بینم
پاییز
پاییز همیشه برایم فصل نوشتن بود...آفریدن ....
واکنون ....کجاست خش خش برگهای خشک و زرد
...
+
نوشته شده در ساعت توسط لحظه هایی از زندگی مریم دلباری |
از زندگي كتابهاي زيادي به دست مي آيد ولي از كتابها خيلي كم زندگي .
لحظه هايي از زندگي ام پيشكش .تاويل با تو...
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
اسفند ۱۳۹۱
آبان ۱۳۹۱
بهمن ۱۳۹۰
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
خرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اسفند ۱۳۸۸
دی ۱۳۸۸
آذر ۱۳۸۸
آبان ۱۳۸۸
شهریور ۱۳۸۸
مرداد ۱۳۸۸
تیر ۱۳۸۸
اسفند ۱۳۸۷
بهمن ۱۳۸۷
شهریور ۱۳۸۷
مرداد ۱۳۸۷
تیر ۱۳۸۷
خرداد ۱۳۸۷
اردیبهشت ۱۳۸۷
فروردین ۱۳۸۷
بهمن ۱۳۸۶
دی ۱۳۸۶
آذر ۱۳۸۶
آبان ۱۳۸۶
پیوندها
خبرنامه حوزه هنری آبادان
انجمن داستان آبادان
نويسنده 11ساله
منیروروانی پور
تازه های ادبی
فرشته توانگر
عکاسباشی
کرم رضاتاج مهر
علی خانمرادی
ایت دولتشاه
بلاگفا
انجمن داستان ملایر
داستان نویسان زاگرس نشین
کلاغ پردرمیدان غاز
حیاط خلوت
گاهی
اشراق دربی شمسی
نالالایی
روایت نو
امپراطوری ادبیات (بهزد نزاد احمدی)
اكبر شريعت
انجمن ادبي كازرون
بباران (فواد جهاني)
حلقه جاودانگي (داستان نويسان لرستان)
یاسر اکبریان
مهردادزمانی
مانا مداح
سعیدباجوند
آرش آبخو
فیروزه عسکری
کاتب
دوشنبه ها
BLOGFA.COM